کد مطلب:25484
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:18
ريشه به وجود آمدن اديان مختلف چه بوده است؟ چرا پيامبران مختص به دورهاي خاص بودهاند و با وجود اين همه ظلم هيچ پيامبري مبعوث نميشود؟
براي دين تعريفهاي متعددي شده است اما بهترين و جامعترين تعريف دين كه شامل تمام اديان شده و در فرهنگ ما و ميان ما شناخته شده تر ميباشد، آن است كه به مجموعه اعتقادات و باورها و احكام و قوانين الهي دين اطلاق ميشود.
بر مبناي اين تعريف كه در اديان آسماني به آن توجه شده است، اديان الهي نميتوانند مختلف باشند؛ به اين معنا كه باورها و اعتقادات اصيل و اصول اديان با هم تفاوت داشته باشد، زيرا تمام دينهاي آسماني از طرف خداوند نازل شده و همه آنها در گوهر و اصول با هم اشتراك دارند. همه اديان آسماني به يكتاپرستي و اعتقاد و باور به رستاخير دعوت كردهاند و همه پيامبران آسماني در اين دعوت با هم مشتركاند، همان گونه كه در آيات قرآن به آن اشاره شده است.(1)
اگر اديان در اصول و مباني و جوهر با هم اختلاف داشته باشند، اختلاف را نه در دين و يا آورندهگان آن (پيامبران الهي) بلكه در پيروان آنها و اعتقاداتي كه به دين بسته شده است بايد جستجو كرد.
بنابراين اديان هيچ گاه با هم تفاوت ندارند و اصولاً براساس فرهنگ ديني ما و آيات قرآن چيزي به نام اديان وجود ندارد. هر جا سخن از دين در قرآن آمده، به صورت لفظ مفرد (دين) بيان شده و نه اديان، در عين حال شريعت و راه و روش هر يك از پيامبران الهي با هم متفاوت بوده است. تصوري كه در مورد تعدد اديان الهي ميرود، در واقع تعدد و اختلاف در شريعتها و راه و روش دعوت به سوي خداوند و احكام و قوانين ميباشد كه براي سعادت بشر از طرف خداوند وضع شده است.
در آيات قرآن بيان شده كه براي هر پيامبري، شريعت و روش جداگانهاي قرار داديم. (2)
اما چرا پيامبران داراي شريعتهاي جداگانه بودهاند و چرا پس از هر دوره و زماني، خداوند پيامبري جديد با شريعت و قانون جديد به سوي بندگان فرستاده است؟
پيش از پاسخ، ابتدا متذكر ميشويم كه پيامبران بر دو دسته بودهاند:
پيامبران تشريعي و پيامبران تبليغي.
پيامبران تشريعي، پيامبران بزرگ الهي مانند حضرت ابراهيم(ع)، موسي(ع)، عيسي(ع) و محمد(ص) بودهاند كه صاحب شريعت و آيين و قوانين خاصي براي جامعه و نجات انسانها بودهاند.
پيامبران تبليغي كساني بودهاند كه از طرف خداوند براي هدايت بشر آمده، اما شريعت و قوانين خاصي (غير از آنچه پيامبران صاحب شريعت بيان كرده بودند) نداشتند اين گروه از پيامبران، شريعت پيامبران بزرگ را تبليغ ميكردند.
حال ميگوييم: ظهور پيامبران اختصاص به دوره و منطقه خاصي نداشته و براي امتهاي مختلف، پيامبران الهي (خواه تبليغي يا تشريعي) وجود داشتهاند.
در آيات قرآن آمده كه هر قوم و امتي پيامبري داشته است. (3)
اما تجديد نبوتها و آمدن پيامبران مختلف ميتواند به دو علت باشد:
1 - تحريف اديان و شرايع آسماني.
2 - عدم رشد و بلوغ فكري انسانها و تغيير شرايط و نيازهاي جديد.
در دوران گذشته كه پيامبران متعدد آمده و بعضاً شريعت تغيير مييافت، يا از اين جهت بود كه شريعت پيامبران سابق و دينشان مورد تحريف واقع ميشد و دست بشر در آن رخنه مينمود و موجب تغيير و تبديل دين و شريعت پيامبران ميشد، يعني عالمان و دانشمندان دين را به دلخواه خود تفسير و آن را از حقيقت منحرف ميكردند. در نتيجه طبعاً انتظاري كه از دين و شريعت پيامبر ميرفت، برآورده نميشد. و يا به جهت آن كه انسانها (چون دوران رشد را پشت سر ميگذارند) در هر دورهاي نياز به تعاليم جديد و شريعت و قوانين تازه (با توجه به شرايط زمان و نيازهاي عصر خود) دارند، مانند بچهاي كه دوران كودكي و دبستان را پشت سر گذاشته و وارد مرحله جديدي از فراگيري ميشود كه طبعاً بايد با توجه به رشد فكري و نيازهاي او تعاليم و دانشهاي جديد به او داده شود امكان نداشت اين تعاليم در دوره قبل به او ياد داده شود.
علت تجديد نبوتها به خاطر اين دو مسئله اساسي بوده است، به همين خاطر بعد از شريعت حضرت موسي(ع)، پس از ساليان و قرنهاي بسيار پيامبر جديد (حضرت عيسي(ع)) مبعوث شد، كه آيين جديدي آورد.
حال اگر اين دو عامل براي تجديد نبوتها وجود نداشته باشد، يعني اگر دين و آيين پيامبر مورد تحريف واقع نشود، هم چنين بشر به اندازهاي از رشد و بلوغ فكري دست يابد كه بتواند همه تعاليم را دريافت كند و آنها را حفظ نمايد و يا قانوني كلي را دريافت كند كه در سايه آن بتواند به نيازهاي زمان خود پاسخ دهد، ديگر علتهاي تجديد نبوت و شريعت وجود نخواهد داشت. با رجوع به قرآن و زمان نزول آن و وضعيت فكري بشر در آن زمان و پس از آن درمييابيم كه:
1 - زمان نزول قرآن يعني چهارده قرن پيش مقارن است با دورهاي كه بشر، كودكي خود را پشت سر گذاشته و ميتوانست آموختههاي علمي و ديني خود را حفظ كند، از اين رو در آخرين كتاب مقدس آسماني يعني قرآن تحريف رخ نداده است. مسلمانان به هنگام نزول هر آيه عموماً آن را در دلها و در نوشتهها حفظ ميكردند، به گونهاي كه امكان هر گونه تغيير، تحريف، حذف و اضافه از بين ميرفت، بنابراين ديگر تحريف و نابودي كتاب آسماني رخ نداده و اين علت (كه يكي از علل تجديد نبوت بود) از بين رفت.
2 - در دورههاي پيش بشر به علت عدم رشد و بلوغ فكري قادر نبود يك نقشه كلي براي مسير خود دريافت كند. و با راهنمايي آن نقشه راه خويش را ادامه بدهد. لازم بود مرحله به مرحله راهنمايي شود و راهنماياني هميشه او را همراهي كنند، ولي مقارن با دوره رسالت پيامبر اسلام و از آن به بعد، انسان اين بلوغ و رشد را پيدا كرد كه بتواند نقشه كلي زندگي خويش را دريافت كند، از اين رو روش دريافت راهنماييهاي مرحله به مرحله متوقف گشت.
قرآن كتابي است كه روح همه تعليمات موقت و محدود كتب آسماني ديگر را (كه مبارزه با انواع انحرافها و بازگشت به تعادل است) در بردارد، بنابراين با پيدايش آمادگي در بشر، قانون كلي و جامع زندگي در اختيار او قرار گرفت و باز علت تجديد نبوتها و شريعتها از بين رفت.
3 - غالب پيامبران بلكه اكثر قريب به اتفاق آنها پيامبران تبليغي بودند، نه تشريعي. كار پيامبران تبليغي، ترويج و تبليغ و اجرا و تفسير شريعتي بود كه حاكم بر زمان آنها بود.
در عصر خاتميت كه عصر علم است، با پيروي از پيامبر(ص) و ائمه معصومين(ع)، علماي امت قادرند با شناخت اصول كلي اسلام و شرايط زمان و مكان، آن اصول كلي را با مقتضيات زماني و مكاني تطبيق دهند و حكم الهي را استخراج و اجرا نمايند. نام اين عمل اجتهاد است. فقها و علماي شايسته امت اسلامي بسياري از وظايفي را كه پيامبران تبليغي و قسمتي از وظايف پيامبران تشريعي را (بدون آن كه خود شريعتي وضع كنند) با عمل اجتهاد و با وظيفه رهبري انسانها انجام ميدهند.
از اين رو در عين اين كه نياز به دين همواره باقي است و بلكه هر چه بشر به سوي تمدن پيش رود، نياز به دين، افزايش مييابد، احتياج به تجديد نبوت و آمدن كتاب آسماني و پيامبر جديد براي هميشه برطرف شد و پيامبري پايان يافت.
انسان امروزي با وجود تعاليم پيامبران و آخرين پيام الهي (كه مصون از تحريف و تغيير ميباشد) نيز با توجه به پيشرفت عقل و انديشه بشري، اگر خواهان سعادت و رسيدن به خوشبختي جاودانه در دنيا و آخرت باشد، ميتواند از آموزهها و ديني ماندگار بهرهمند شده و نياز به تجديد نبوت و آمدن پيامبر جديد نيست اما اگر ظلم و ستم گسترده هم چنان وجود دارد، در زمان پيامبران نيز همين گونه بوده و خود پيامبران بيشترين آزار و ستم را ديدهاند. وجود ظلم و ستم به تنهايي موجب نميشود كه پيامبر جديد بيايد، چنان كه آمدن پيامبر جديد به معني خاتمه يافتن ظلم و ستم نخواهدبود. در عين حال كه همه اديان آسماني، منتظر ظهور منجي و مصلح بزرگ هستند كه با آمدن او ظلم و ستم به يكباره و براي هميشه ريشه كن خواهد شد.
پينوشتها:
1 - نحل (16) آيه 36.
2 - مائده (5) آيه 48 و شوري (42) آيه 13.
3 - فاطر (35) آيه 42 و نحل (16) آيه 36.
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.